۱۳۸۶ مهر ۲۰, جمعه

با حافظ در یاد روز حافظ

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه

مصدق و نسل ما

داستان مصدق در خاطره نسل ما به "شاهنامه آزادی" تبدیل شده است. این ماجرا برای مردم ما نه صرفاً یک حدیث تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر از قید زمان بر می کشد، چیزی را می سراید و چیزی را می ستاید که هنوز اتفاق نیفتاده، یا به تمام و کمال اتفاق نیفتاده است و آرزو می شود که در آینده اتفاق بیفتد. سرود آزادی حدیث آرزومندی و سرواد مشتاقی است. وجدان جامعه در گذشته چیزی را می بیند و نشانی از گمشده خود در آن می جوید. قصه گذشته ای به بن بست رسیده که امید فرجی را برای آینده رقم می زند و بازگو کردن آن بهانه ای می شود برای بیان اشتیاقی شور انگیز که تحقق چیزی بسیار عزیز را در امروز و فردا آرزومند است.
محمد علی موحد، خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران

۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه

رفتار اجتماعی و افکار فلسفی

یکی از استادان من که سابقه آخوندی داشت اما سخت نو اندیش شده بود می گفت : "من از همه شما فرنگی تر فکر می کنم و از فرنگیها با کهنگی و سنت گرائی مخالف ترم. حتی ده ها دلیل علمی و منطقی می توانم بیاورم که اروپائی خوب غذا می خورد و خوب غذا را می شناسد اما فقط از دیزی لذت می برم. فکرم دگرگون شده است اما ذائقه ام فرقی نکرده است. فکر از راهی دیگر و ذائقه از راهی دیگر تغییر می کند. زیرا فکر در شرایطی دیگر و ذائقه در شرایطی دیگر پرورش می یابد. وانگهی فکر زود و گاه ناگهانی منقلب می شود اما ذائقه بسیار دیر هنگام و گاه هیچگاه!".
من مردی بزرگ و دانشمند و متفکر را می شناسم که سی و هفت سال پیش نخستین کسی بود که در متعصب ترین محیط های مذهبی و سنتی مملکت یک تنه علیه حجاب قد علم کرد و تمام حیثیت معنوی و علمی مذهبی حساسی که داشت در گرو آزادی زن از قید حجاب نهاد و در اولین مجلسی که به نشانه "رفع حجاب" تشکیل شد اولین سخنرانی را علیه حجاب کرد و حتی جانش را خطر کرد. اما سی و چند سال بعد از آن، در دوره ای که زن روز ایران برای محرومیت حقوقی و عقب ماندگی اجتماعی و اسارت زن های سویس اشک می ریزد و زنان ما که دیروز چادر و چاقچور و پیچه را برداشته اند امروز از حالت املی و قید و بندی که داشتن شرت و پستان بند به آنها می دهد رنج می برند و دامن های مفقوده میکرو میکرو مینی ژوپ را در تن خود دامن ماکسی ژوپ احساس می کنند، یک روز خدمتشان رسیده بودیم و ایشان که دو فرزند خردسال داشتند یکی دختر شش هفت ساله بنام فاطمه و دیگری پسری چهار پنج ساله بنام تقی در جواب احوالپرسی ما شاگردانش که پسر بودیم فرمود : " همشیره تقی کسالت پیدا کرده است."!
رفتار اجتماعی آدمی تابع روح و احساس او است که زاده محیط اخلاقی و تربیت نخستین است و افکار فلسفی آدمی تابع اندیشه و عقل او که زاده استدلال و مطالعه و شناخت و علم و تحولات ناگهانی.

دکتر علی شریعتی، هبوط ، ص107و108

۱۳۸۶ مرداد ۱۴, یکشنبه

مست

من مستم
من مستم و میخانه پرستم
راهم منمایید
پایم بگشایید
وین جام جگر سوز مگیرید ز دستم.

می لاله و باغم
می شمع و چراغم
می همدم من، همنفسم، عطر دماغم.

خوش رنگ، خوش آهنگ
لغزیده به جامم.
از تلخی طعم وی اندیشه مدارید
گواراست به کامم.

در ساحل این آتش
من غرق گناهم
همراه شما نیستم ای مردم بتگر!
من نامه سیاهم.

فریاد رسا ! در شب گسترده پر و بال،
از آتش اهریمن بدخو، به امان دار!
هم ساغر پر می
هم تاک کهنسال.

کان تاک زر افشان دهدم خوشه زرین
وین ساغر لبریز
اندوه زداید ز دلم با می دیرین.

با آنکه در میکده را باز ببستند
با آنکه سبوی می ما را بشکستند
با آنکه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم.
با محتسب شهر بگویید که هشدار!
هشدار که من مست می هر شبه هستم.

سیاوش کسرایی، 1305-1374، کتاب آوا

۱۳۸۶ مرداد ۲, سه‌شنبه

رستاخیز گیاهان

حیات گیاهی در به خاک سپردن و پنهان گشتن دانه به زیر زمین است: دانه تا نیست نشود، رستاخیزی و تولدی دیگر نمی یابد.

پژوهشی در اساطیر ایران، نویسنده: دکتر ملک مهرداد بهار،ص 7.

۱۳۸۶ تیر ۳۰, شنبه

ایمان به تئوری

در 1919 ادینگتون پس از رصد موفقیت آمیز ستارگان در خلیج گینه و اثبات تئوری انیشتن مبنی بر انحنای نور که ظربه ای کاری بر "نیتون کبیر" بود، تلگرامی برای صاحب آن نظریه مخابره کرد، و اثبات آن را یادآور شد آنگاه که انیشتن متن تلگرام را با خونسردی خواند ، آن را به شاگرد خود که در کنارش بود داد و او که دستخوش حیرت و بهجت گشته بود پرسید، استاد اگر رصد ادینگتون درست از آب در نمی آمد چه می شد، استاد با تبسم و خضوع گفت : در اینصورت به حال خدا تاسف می خوردم، چون تئوری صحیح است.

نگاهی به خیام، نویسندگان: فردین مهاجر شیروانی، حسن شایگان.

جوان مردن

خوشبخت کسانیکه جوان می میرند و مجبور نیستند مرگ دوستی، عشق، زیبایی و عزیزان را شاهد باشند.

بایرون

شهوت

غریزه شهوت نیز در ارتقاء کمالات معنوی انسان، نقشی ایفا می کند.

شوپنهاور

هنر

واژه هنر در زمانها و مکان های مختلف با معانی و مصادیق بسیار متفاوتی به کار رفته است، و از یاد نبریم که هنر به مفهوم مطلق وجود ندارد. زیرا هنر به مفهوم مطلق [ یا مطلق هنر ] به صورت بتی ذهنی و مترسکی خیالی در آمده است.

تاریخ هنر ،نویسنده: ارنست گامبریج ، ترجمه: علی رامین

۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبه

عشق

عشق یعنی هیچ وقت نگویی متاسفم.

فیلم love story محصول 1970

شعر 2

شعر حاصل لحظه های بی تابی شاعر است، زمانی که پرتوی از شهود در درونش می درخشد.

مهدی اخوان ثالث (م. امید)

گفتنی ها

باید از گفتنی هایی گفت که احتمالاً بسیاری آن را می دانند ولی جرأت ابراز آن را حتی برای خودشان ندارند.

تولستوی

اختیار

اگر کسی که روی ویلچر نشسته است نتواند قهرمان دو جهان شود مقصر تنها خود اوست چون کاملاً اختیار دارد.

ژان پل سارتر

فتنه

الهی دُر اصطفاء در دامن آدمی تو ریختی و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی، از روی ادب ما بد کردیم، اما در حقیقت تو فتنه انگیختی.

خواجه عبداله انصاری

شعر 1

شعر دری از بهشت است که جهنم را در پهلوی خود قرار داده و نشان میدهد و به یاد می اندازد.

نیما یوشیج

حماقت

حماقت بزرگترین نیروی روحانی تمام تاریخ بشرست.

خداحافظ گاری کوپر
، نویسنده: رومن گاری1914-1980 ترجمه: سروش حبیبی

۱۳۸۶ تیر ۱۵, جمعه

کا مگاری دیو

این که در شهنامه ها آورده اند
رستم و روئینه تن اسفندیار
تا:
بهم تازند و از پیکارشان
دیو افسون پیشه گردد کامگار

بیچاره اسفندیار، گزارش سعیدی سیرجانی (1310-1373).

نشانه جباران

خاصیت جبار اینست که هر مرد آزاد و با مناعتی را سرکوب نماید.

ارسطو

معاصر بودن

معاصر بودن، یعنی اینکه بخواهندت، بخوانندت، در سرنوشتشان دخیل باشی و در سرنوشتت دخیل باشند.

سیمین بهبهانی

سفر به خیر

-« به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید.
-« دل من گرفته زینجا،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
-«همه آرزیم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
-«به کجا چنین شتابان؟»
-«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.»

-«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران،
برسان سلام ما را.»

محمد رضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) 1318-

سه سخن از شوپنهاور

-نیمی از زیبائی زنان زائیده شهوات ماست.
-در نوابغ قطب بالا «مغز» بر قطب پایین «دستگاه تناسلی» حاکم است.
-چاره ما در ثروت نیست در حکمت است.

آرتور شوپنهاور،22 فوریه 1788-21 سپتا مبر 1860. فیلسوف بدبین آلمانی

مردن در پای عشق

کسی می تواند، در پای عشق بمیرد، که پیش از آن، زندگی در پیش چشم های وی، مرده باشد.

شاندل

موفقیت عقل یا احساس؟

ماکس پلانگ می گوید هر گاه که علم شکست می خورد، یک نظریه علمی غلط از آب در می آید غریو شادی و پیروزی از جان مردم بر می خیزد! موفقیت عقل هیچگاه شورانگیز نیست. آدمی دوست دارد که شاهد پیروزی اشراق (intuition) بر منطق باشد. علم خوار و احساس پیروزمند و سرافراز گردد. علم به ما قدرت می بخشد و احساس، زندگی.
هیچکس نیست که هنگام خواندن اتولوژیای معقول ارسطو همان احساس را داشته باشد که در خواندن ایلیاد موهوم هومر، سمفونی باخ که برای صدهزارمین بار بصدا می آید هنوز هم شهر وین را می لرزاند اما دانشجویان ریاضی و فیزیک را باید به اجبار مصلحت و ضرورت و تهدید استاد و تطمیع تصدیق واداشت تا نسبیت انیشتن یا کلکول دیفرانسیل را بخوانند. بیشک خیام در لحظاتی که رباعیتش را زیر لب زمزمه می کرده است بیشتر اقناع می شده است تا اوقاتی که تقویم جلالی یا معادلات چند مجهولی جبر و مقابله اش را مرور می کرده. در این هنگام موفقیت های عقلش را می دیده است و در آن حال "خودش" را.

دکتر علی شریعتی، هبوط ص 130.

۱۳۸۶ تیر ۸, جمعه

نظامی و اخوان ثالث

و فکر می کنم اگر نظامی گنجوی در منظومه خسرو و شیرین، در آن متن سفارشی سراسر مداهنه به سلام تنها هنرمند قصه هایمان جوابی بایسته داده بود، هزار سال بعد از نظامی، اخوان ثالث مجبور نمی شد که بموید و بگوید: «سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ...».

نمایشنامه دیوان تئاترال، محمود استاد محمد

۱۳۸۶ تیر ۷, پنجشنبه

نخستین ضرورت

نخستین ضرورت در زندگی،تاب آوردن است.

ارنست همینگوی

عشق از دو دیدگاه

مولوی:
عشق از اول چرا خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود

حافظ:
الا یا ایها الساقی ادرکساً و نا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

سرکشی کودکان و زنان

در نظر من، هیچ سرکشی در کودک و زن نیست که علتش اعتراض به استبداد قوانین جامعهُ مرد سالار نباشد؛ نظمی در هزاران سال چنان برآورده که به نظر می رسد در هر کوششی برای نفوذ به آن سر به سنگ می خورد؛ مگر که ناهماهنگی ذرات درونی خودش سبب شود که ترک بردارد.

بیضایی در گفت و گو با بهرام بیضایی، ص43

بودن

دکارت: من می اندیشم پس هستم.

ژید:
من احساس می کنم پس هستم.

کامو:من طغیان می کنم پس هستم.

فریدون مشیری: مهر می ورزیم، پس هستیم.

۱۳۸۶ تیر ۶, چهارشنبه

پیشاهنگ

پیشاهنگ قادر نیست بدون این که خود مشعل سوزان و مظهر فداکاری و پایداری باشد توده ها را در راه انقلاب بسیج کند.

بیژن جزنی،بنیانگذار فدائیان(54-1316).

روح قرآن

مولوی در دفتر سوم می آورد که: در میان اصحاب پیامبر (ص)، افراد حافظ قرآن اندک بودند، چون چنان مالامال از روح قرآن بودند که به جسمش کمتر می پرداختند. بررسی صوری و حفظ قرآن آنگاه در میان مسلمین پا گرفت و رو به فزونی نهاد که از روح قرآن کناره گرفتند و به جسم آن بسنده کردند و چون از حرارتی که قرآن داشت دور افتادند، با صورت سرد قرآن، لحن و اداء کلمات، تجوید و حفظ آن نرد محبت باختند. با بدن مرده ای عشق می ورزیدند، بی آنکه با روح و پیام آن تماسی داشته باشند
در صحابه کم بدی حافظ کسی
گرچه شوقی بود جانشان را بسی
قشر جوز و فستق و بادام هم
مغز چون آگندشان شد پوست کم
َ
عبدالکریم سروش، کتاب: قمار عاشقانه، شمس و مولانا. ص200.

احمق و باهوش

هر کس پس از سی سالگی بدبین شود، احمق است، و هرکس پیش از سی سالگی بدبین باشد، به شکل حیرت آوری باهوش است.

کلارنس دارو

آزادی

من نمی توانم آزادی خودم را هدف قرار دهم؛ مگر آن که آزادی برای دیگران را به همان نسبت، هدف خویش قرار دهم.

ژان پل سارتر

۱۳۸۶ خرداد ۳۱, پنجشنبه

پرواز مقدس

هیچ پروازی مقدس نبوده و نیست
وقتی کرکسان را پرنده خوانده اند

؟

آزادی

آزادی نه دادنی است نه گرفتنی است آزادی یاد گرفتنی است.

مهندس مهدی بازرگان

عشق

عشق یعنی من، تو و دگری و هر آنچه که بر آن بنگری.

؟

انسان بودن

نمی دانی، چه می دانی
که انسان بودن و ماندن چه دشوار است
چه زجری می کشد
آنکس که انسان است
و از احساس سرشار.

؟

سیزده خط برای زندگی

-دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو بلکه به خاطر شخصیتی که به هنگام با تو بودن پیدا می کنم.
-هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.
-اگر کسی که تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
-دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
-بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
-هرگز لبخند را ترک مکن حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.
-تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی از افراد تمام دنیا هستی.
-هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران.
-شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکر گذار باشی.
-به چیزی که گذشت غم مخور به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.
-همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.
-خود را به فرد بهتری معرفی کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.
-زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.

گابریل گارسیا مارکز

کشورتان

نپرسید کشورتان چه کاری برای شما می تواند بکند، بپرسید شما چه کاری می توانید برای کشورتان بکنید.

جبران خلیل جبران

۱۳۸۶ خرداد ۳۰, چهارشنبه

وطن

نام جاوید ای وطن
صبح امید ای وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همه جان وتنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان

بیژن ترقی

۱۳۸۶ خرداد ۲۸, دوشنبه

نژاد

من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی کند. نه ابرو در هم می کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایبان دیگران است. نه ایرانی را به انیرانی ترجیح می دهم نه انیرانی را به ایرانی من یک لر بلوچ کرد فارسم، یک فارس ترک زبان، یک افریقایی، اروپایی، استرالیائی، آمریکایی آسیایی ام، یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می کنم. من انسانی هستم در جمع انسان های دیگر بر سیاره مقدس زمین که بدون دیگران معنایی ندارم.

احمد شاملو

۱۳۸۶ خرداد ۲۵, جمعه

پند

زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت : تا تو غم نخوری
بسا کسا! که به روز تو آرزو مندست
زمانه گفت مرا : خشم خویش دار نگاه
کرا زبان نه به بند ست پای در بندست.

رودکی سمرقندی

دانش

تا جهان بود از سر آدم فراز
کس نبود از رازدانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا بسنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشنست
وز همه بد بر تن تو جوشن ست.

رودکی سمرقندی

اعتراض

صلوات برای سلامتی امیر علی ....
ما کاری به حکم نداریم حکم رو کاغذ مال محکمه س اصلیت حکم مال خداست
که ماُمنش ریخته و گلریزون می کنیم واسه کسی که آزاد می شه از این چار دیواری
که همه دنیا چار دیواریه ....
کرم مرتضی علی یه مرد که واسه شرف و ناموسش دوازده سال و کشیده وژدانش بالاتر از این پولاس که کاغذِ
سلامتی سه تن : ناموس و رفیق و وطن
سلامتی سه کس : زندونی و سرباز و بی کس
سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره
سلامتی آزادی، سلامتی زندونیای بی ملاقاتی.

مسعود کیمیایی از فیلم اعتراض

چشم

When a woman is talking to you listen to what she says with her eyes.

Victor Hugo


زمانی که یک زن با شما صحبت می کند شما گوش کنید به آنچه آن زن با چشمانش به شما می گوید.

ویکتور هوگو

روشنفکر ایرانی

در مورد روشنفکر ایرانی زیاده از حد ظلم شده است همه خیال می کنند که آنها باید همه کار می کردند، هم رفتگر بودند، هم متخصص مسائل اقتصادی، هم معلم هم مبلغ و هم رهبر سیاسی حتی از داخل سلول انفرادی زندان هم گروههای چریکی راه می انداختند.

غلامحسین ساعدی در گفتگو با نشریه ایرانشهر

۱۳۸۶ خرداد ۲۳, چهارشنبه

عقیده

وقتی عقیده عقده خوانده می شود
و نور چراغ در آب مهتاب

تلقی

و متانت زمین زیر برف
یخ می زند
نان از یتیم خانه می دزدیم
و می فهمیم
دزد
اشتباه چاپی درد است.

عمید صادقی نسب

سکوت سرشار از ناگفته هاست

دلتنگی های آدمی را
باد ترانه یی می خواند،
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده می گیرد،
وهر دانه ی برفی
به اشکی نریخته می ماند.

سکوت
سرشار از سخنان ناگفته است.
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
وشگفتی های بر زبان نیامده.

در این سکوت
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
ومن.

مارگوت بیکل، ترجمه احمد شاملو

۱۳۸۶ خرداد ۲۰, یکشنبه

دزد نگرفته

هر کس ز خزانه برد چیزی
گفتند مبر که این گناه است
تعقیب نموده و گرفتند
دزد نگرفته پادشاه است

ایرج میرزا

۱۳۸۶ خرداد ۱۹, شنبه

هوای باغ نکردیم

کجاست بام بلندی،
و نردبان بلندی؟
که بر شود، و بماند بلند بر سر دنیا
و بر شوی و بمانی بر آن و نعره بر آری:
-«هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!»

منصور اوجی

۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه

درد جاودانگی

پیش از شما
به سانِ شما
بی شمارها
با تار عنکبوت
نوشتند روی باد:
«کاین دولت خجسته جاوید زنده باد!»
1357

محمد رضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)، تولد:.1318

وقت خیانت

ای دوست
این روزها
با هر که دوست می شوم احساس می کنم
آن قدر دوست بوده ایم که دیگر
وقت خیانت است

نصرت رحمانی، تولد:1308/12/10 تهران، وفات:1379/3/27 رشت.

رسوا

عاشق همه ساله مست و رسوا بادا
شوریده و ژولیده و شیدا بادا
در هشیاری غصۀ هر چیز خوریم
چون مست شدیم هر چه بادا بادا

مولوی، رباعیات

نامه های بچه ها به خدا

جوآن: خدای عزیز دلم می خواهد بدانم که چرا هر چه تو گفته ای به رنگ خون نوشته اند.

سی مور: خدای عزیز چرا تو این همه معجزه زمان های قدیم انجام دادی و حالا هیچی انجام نمی دهی؟

نامه های بچه ها به خدا، گردآوری: استوارت هامیل و اریک مارشال، برگردان: دل آرا قهرمان.

۱۳۸۶ خرداد ۱۵, سه‌شنبه

کوتاه اما....

اسکار وایلد: هیچ انسانی آنقدر ثروتمند نیست که بتواند گذشته خود را باز خرید کند.

گاندی: اگر چشمی در برابر چشمی گرفته شود، آن هنگام دنیا کور می شود.

ولتایر: شعور عادی آنقدرها هم عادی نیست.

هربرت آگار: حقیقتی که انسانها را آزاد می کند حقیقتی است که اکثر انسانها تمایلی به شنیدنش ندارند.

مازلو: اگر شما فقط یک ابزار مانند چکش داشته باشید همه چیز را شبیه به میخ می بینید.

اسکار وایلد: همیشه دشمنان خود را ببخشید؛ چیزی بیش از این آنها را ناراحت نمی کند.

ایدئولوژی

ترجیح می دهم با یک راهبه دربارۀ مذهب شوخی کنم، اما چپی ها را از ایدئولوژیشان محروم نکنم.

ارنست همینگوی

نقش بازی کردن

ما نقش قهرمان را بازی میکنیم چون ترسوییم؛ نقش قدیس را بازی می کنیم چون شریریم؛ نقش آدمکش را بازی می کنیم چون در کشتن همنوعان خود بی تابیم؛ و اصولاً از آن رو نقش بازی می کنیم که از لحظۀ تولد دروغگوییم.

ژان پل سارتر

سیمای دو زن

لیلی پروردۀ جامعه ای است که دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمه انحرافی می پندارد که نتیجه اش سقوط حتمی است در درکات وحشت انگیز فحشا؛ و به دلالت همین اعتقاد همۀ قدرت قبیله مصرف این است که آب وآتش را -و به عبارتی رساتر آتش و پنبه را - از یکدیگر جدا نگه دارند تا با تمهید مقدمات گناه، آدمیزادۀ طبعاً ظلوم و جهول در خسران ابدی نیفتد.
و اما،
در دیار شیرین منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نیست. پسران و دختران با هم می نشینند و با هم به گردش می روند و با هم به گردش و شکار می روند و با هم در جشنها و میهمانیها شرکت می کنند. و عجبا که در عین آزادیِ معاشرت شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان است، که به جای ترس از پدر و بیم بد گویان محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خویشتن قائلند.

سیمای دو زن: شیرین و لیلی در خمسه نظامی گنجوی به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی ص 11،12،13 به اختصار.

۱۳۸۶ خرداد ۱۴, دوشنبه

کیفر

توبه اش را معتبر نمی شماریم
از آسمان هم این مهم را چشم نداریم؛
آنکه بر زمین، رنجی چنین را روا می دارد.
باید در همین جهان با داوران خویش رو به رو شود
تا حکم گیرد و کیفر ببیند.

پابلو نرودا

تو به من خندیدی

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچۀ همسایه
سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی وهنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خش خشِ گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
-خانۀ کوچک ما
سیب نداشت

حمید مصدق، خرداد43.