۱۳۸۶ تیر ۱۵, جمعه

سفر به خیر

-« به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید.
-« دل من گرفته زینجا،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
-«همه آرزیم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
-«به کجا چنین شتابان؟»
-«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.»

-«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران،
برسان سلام ما را.»

محمد رضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) 1318-

هیچ نظری موجود نیست: